مباني روشهاي مشاوره باليني از منظر اسلام
مباني روشهاي مشاوره باليني از منظر اسلام
مباني روشهاي مشاوره باليني از منظر اسلام
نويسنده:غلامرضا زهره منش
مقدمه
الف) احتمال اول بررسي مباني روشهاي موجود مشاوره و رواندرماني از ديدگاه اسلام است؛ يعني براي همين روشهايي كه امروزه در روانشناسي باليني براي بهبود بيماران و اصلاح رفتار و نگرش آنان مورد استفاده قرار ميگيرد، مباني ديني و عقيدتي فراهم گردد. طبيعي است كه اين احتمال متناسب با شأن اسلام به عنوان يك دين بزرگ الهي نيست، چرا كه نبايد دين وسيلهاي براي توجيه روشهاي متغيّر و دائما در حال دگرگوني يك رشته علمي قرار گيرد.
ب) احتمال ديگر ممكن است بر اين پيشفرض استوار باشد كه در اسلام روشهاي خاصي براي مشاوره و رواندرماني مراجعين و بيماران رواني وجود دارد و اين روشها مورد استفاده مسلمانان قرار داشته و در مجموعهاي مشخص تحت نام روشهاي مشاوره ديني معلومِ نظر محققان و صاحبنظران اين فن است و حال ما ميخواهيم با توجه به تحولات زمانه مجددا آن روشها را صورتبندي نماييم و مباني و اصول آن روشها را تدوين كنيم. اين احتمال هم تا حدي مبالغهآميز و دور از واقعبيني به نظر ميرسد. چون لااقل تاكنون تكنيكها و راهبردهاي عملي چنين روش ويژهاي به صورت مدون و مشخص معرفي نشده است و از چگونگي اثربخشي و مراحل اصلاح و ترميم يك نابهنجاري به صورت تجربي موارد قابل توجهي گزارش نشده است.
ج) و احتمال آخر اين كه براساس منابع ديني و متون مقدس دين اسلام ميتوان، روشهاي مشاوره و رواندرماني خاص و احيانا متفاوت با روشهاي موجود را تدوين و معرفي نمود. اين احتمال قابل تأملي است كه نگارنده به چند و چون آن پرداخته و احتمال وجود يا عدم وجود چنين روشهايي را مورد عطفنظر قرار داده است.
برهمين اساس در اين مقاله ضمن تبيين مفهوم مشاوره از نگاه روانشناسي معاصر و اسلام و بيان تفاوتهاي مفهومي مشاوره از اين دو منظر، استدلال شده است كه اسلام يك مكتب و نظريه مشاورهاي نيست بلكه نظام فكري، عقيدتي و رفتاري جامعي است كه چارچوبهاي كلي زندگي انسان سالم را ترسيم كرده و راههاي وصول به فلاح و سعادت نهايي را مشخص نموده است و اصول و روشهاي مشاوره همچون ساير امور بشري بايد لااقل در جوامع اسلامي با اهداف، ارزشها و هنجارها، برنامهها و تكاليف اسلامي سازگاري يابد. بدينترتيب روشن ميشود كه چرا بايد مشاوره و رواندرماني از ديدگاه اسلام مورد بررسي قرار گيرد؛ تأكيد اسلام بر مسأله مقدِّمي و زيربنايي بهداشت و سلامت رواني انسانها و ارائه راهكارهاي مناسب براي تحقق آن، لزوم توجّه به غايات، هنجارها و وظايفي كه اسلام براي بشر معيّن كرده است در تدوين نظريه درماني و تنظيم روشهاي مشاوره، وجود توصيههاي ارزشمند و ارائه راهبردهاي كارآمد مشاورهاي در كلام و مرام معصومين(ع) و اهميت توجّه به باورها، اعتقادات و ارزشهاي ديني مراجعان در امر مشاوره و راهنمايي، پارهاي از دلايل پرداختن به اين مهم از ديدگاه اسلام ميباشند.
تعريف مشاوره حرفهاي
مشاوره يعني كمك به مراجعين براي كسب مهارتهاي فردي ـ اجتماعي و تغيير و يا اصلاح اين مهارتها، توسعه و پيشرفت سازگاري و افزايش قابليت انطباق آنان با تمنيّات و خواستهاي متنوع و متغيّر زندگي، افزايش مهارتها به منظور مقابله با مشكلات محيطي و بالاخره توسعه انواع قابليتهاي آنان در حل مسائل، مشكلات و تصميمگيريها (American Psychologists Vol:36 pp.652-663).
هدف مشاوره از نظر A. P. A مساعدت و ايجاد تسهيلات لازم در انجام وظيفه و عملكرد مؤثري است كه در جريان رشد و توسعه در طول زندگي و با تأكيد بر جنبههاي مثبت رشد و قابليت انطباق فرد و آشنايي او با مسأله رشد و توسعه انجام ميگيرد. به عقيده انجمن روانشناسان آمريكا مسائلي كه موضوع مشاوره و راهنمايي قرار ميگيرند عبارتند از: تعليم و تربيت، انتخاب شغل، مسائل جنسي، ازدواج، مشكلات خانوادگي، روابط اجتماعي، بهداشت، كهولت و سالمندي و انواع معلوليتهاي جسمي ـ رواني. (American Psychologists Vol:36 pp.652-663).
همچنانكه ملاحظه ميشود تعريف فوق يك تعريف كاربردي است كه نحوه كار مشاور با مراجعين را بيان ميكند. بر اين اساس مشاور در كار با مُراجع ميكوشد در رابطه با مسائل و مشكلات و نيازهاي او به پرسشهاي شخصي وي پاسخ گويد. مثلاً ناتواني و ميزان عدم تأثيرگذاري فرد چه قدر است؟ مدارج و سطوح كارآيي و لياقتي كه او ميتواند به آن دست يابد كدامند؟ چه مهارتهايي بايد كسب كند؟ و چه رفتارهايي نيازمند تغييرند؟ چگونه نقش يا نقشهايي را كه بعهده دارد به خوبي ايفا نمايد؟ به چه ترتيب سطح انتظارات و اميدها، و وظايف محوله را با واقعيتهاي وجودي خويش سازگار نمايد؟
كرومبولتز (1965) معتقد است: «مشاوره از تمامي فعاليتهاي اخلاقي تشكيل يافته است كه در آن مشاور تعهد و تلاش ميكند تا به مُراجع كمك كند تا به آن دسته از رفتارهايي بپردازد كه بتوانند به حل مشكلات و مسائل او منجر شوند» (به نقل از روانشناسي مشاوره، صفحه 10). انجمن مشاوره ايران، مشاوره را فرايندي مبتني بر يك رابطه ياورانه حضوري و تخصصي ميداند كه طي آن مشاورِ كارآمد با استفاده از دانش و مهارتهاي ويژه خود امكان رشد، حمل مشكلات و تغيير مُراجع يا مراجعان خود را فراهم ميكند (انجمن مشاوره ايران، بيانيه مورخه 5/5/1377).
همچنانكه از تعاريف فوق پيداست مشاوره در مفهوم حرفهاي آن زمينهاي نسبتا جديد است كه از عمر آن بيش از يكصد سال نميگذرد و عمدتا به عنوان يكي از دستاوردهاي دانش روانشناسي نوين محسوب ميشود كه در پاسخ به نياز روزافزون انسان معاصر براي انطباق و سازگاري بيشتر با شرايط پيچيده و دشوار زندگي در عصر حاكميت تكنولوژي و صنعت بر انسان و طبيعت بوجود آمده است.
گفتن ندارد كه اين مفهوم با موعظه، نصيحت، مشورت و اندرزهاي اخلاقي متفاوت است و شامل مجموعهاي از شيوههاي متنوع و پيچيده براي كمك به افراد در انتخاب راه و عمل بر اساس آن، تغيير و تصحيح شناختها و نگرشها، آموزش راههاي سازگاري با مشكلات هيجاني، افزايش مهارت ارتباطات مؤثر بين فردي و همچنين يادگيري رفتارهاي متناسب با شرايط و موقعيتهاي دائما در حال تغيير است تا در هزار توي مشكلات عصر جديد بتواند بر اساس تواناييها، امكانات و علايق خود بهترين انتخاب را اتخاذ نمايد.
مفهوم مشورت در اسلام
در قرآن مجموعا سه بار كلمات هم خانواده آن ذكر شده است و به معناي توافق و همرأيي، اهتمام به جلبنظر و رأي مردم در مسائل حكومتي و عاملي از مجموعه عوامل مؤثر در تشكيل يك جامعه سالم به كار رفتهاند.
موارد مذكور به ترتيب عبارتند از:
الف) فَإِنْ أَرَادَا فِصَالاً عَنْ تَرَاضٍ مِنْهُمَا وَتَشَاوُرٍ فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْهِمَا... (بقره، آيه 233).
اگر پدر و مادر با رضايت و مشورت يكديگر تصميم گرفتند كودك را از شير بگيرند اشكالي به رأي آنان نيست. آيه فوق درباره چگونگي شير دادن و از شير گرفتن نوزادان و حقوق گوناگون و متقابلي كه مادر، فرزند و پدر در اين زمينه دارند، نازل شده و وظايف و حقوق هريك را مشخص ميكند. يكي از اين وظايف همفكري و توافق والدين با يكديگر و مشورت با صاحبنظران براي از شير گرفتن پيش از موعد طفل است (تفسير راهنما، جلد 2، صفحه 137).
در اين آيه مشاوره به معناي توافق و تراضي والدين است.
ب) فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنْ اللّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الاْءَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَي اللّهِ إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ. (آلعمران، آيه 159).
پس در سايه لطف و رحمت پروردگارت با آنان نرمخويي كردي و اگر تندخو و سختدل بودي قطعا از پيرامون تو پراكنده ميشدند، پس از ايشان درگذر و برايشان آمرزش بخواه و در امور با آنان مشورت كن و چون تصميم گرفتي بر خدا توكل كن كه خدا توكلكنندگان را دوست دارد.
اين آيه ناظر به حوادث جنگ احد است كه در آن افرادي كه از جبهه جنگ گريخته بودند تقاضاي بخشش داشتند و خداوند پس از اشاره به يكي از ويژگيهاي اخلاقي پيامبر (نرمخويي) و ضمن فرمان به عفو و طلب رحمت براي آنان از پيامبر ميخواهد كه باز هم با آنها مشورت كند و رأي و نظر آنان را ناديده نگيرد. مفسران درباره علت امر به مشورت با وجود كمال عقل پيامبر(ص) و وحي آسماني وجوه مختلفي را بيان داشتهاند. از آنجمله فخر رازي در تفسير كبير يكي از وجوه ضرورت امر به مشورت را چنين توجيه ميكند كه گرچه عقل پيامبر از عقل همه مردم كاملتر است و علوم بشري نيز محدود است ولي بعيد نيست كه وجوهي از مصلحت به نظر كسي برسد و به نظر پيامبر(ص) نرسيده باشد (تفسير كبير، جلد5، ص69).
هريك از توجيهات مفسران در باب امر به مشورت در آيه فوق را كه بپذيريم، به هرحال مشورت در اين آيه يك دستور حكومتي است. از اين رو ميبينيم پس از انجام مشورت و روشن شدن نتيجه هرگونه دودلي و پراكندگي بايد كنار گذاشته شود و قاطعيت و تصميم جانشين آن گردد.
ج) وَالَّذِينَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلاَةَ وَأَمْرُهُمْ شُورَي بَيْنَهُمْ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ (شوري، آيه 38).
[مؤمنان كساني هستند] كه نداي پروردگارشان را اجابت كرده و نماز را برپا ميدارند و امورشان با مشورت سامان ميپذيرد و از آنچه دادهايم انفاق ميكنند.
دقت در آيات قبل از اين آيه مبيّن اين نكته است كه خداوند ضمن توصيف مؤمنان به دو ويژگي مهم ايمان و توكل به هفت اصل عملي فرمان ميدهد كه ميتوان از آنها به عنوان اركان يك جامعه سالم با حكومت صالح و قدرتمند نام برد. اين اصول به ترتيبي كه در قرآن آمده عبارتند از: اجتناب از گناهان، تسلط بر خود به هنگام خشم، پذيرش همه قوانين الهي از جان و دل، انجام امور و تصميمات اجتماعي از طريق همفكري و مشورت، اقامه نماز، انفاق در راه خدا و ايستادگي در برابر ظلم و تجاوز.
بنابر مطالب پيش گفته به نظر ميرسد كه مفهوم شور و مشورت در قرآن كريم در معاني سهگانه توافق و همرأيي، اهتمام به جلب نظر و رأي مردم در مسائل حكومتي و عاملي از مجموعه عوامل مؤثر در ايجاد انسانهاي صالح و تشكيل جامعه سالم به كار رفته است.
در احاديث و روايات هم مشاوره عمدتا به معناي گفتگو و تبادلنظر با افراد صاحبنظر و خردمند (ذُويالرَّأْي، عاقل) و استفاده از رأي و نظر آنان در تصميمگيريهاي مهم و دشوار گرفته شده است. چند نمونه از اين احاديث عبارتند از:
قالَ رَسوُلُ اللّهِ(ص): «اَلْمُشاوَرَةُ حِصْنٌ مِنَ النَّدامَةِ واَمْنٌ مِنَ اَلْمَلامَةِ (نهجالفصاحة، حديث 3095)؛ مشورت موجب پيشگيري از پشيماني و ايمني از سرزنش است». قالَ رَسوُلُ اللّهِ(ص): «لامُظاهَرةَ اَوثَقُ مِنْ المُشاوَرَةِ (نهجالفصاحة، حديث 2506)؛ هيچ پشتيباني و تعاوني بهتر از مشورت نيست». قالَ عليٌّ(ع): «مَا اسْتُنْبِطَ الصَّوابُ بِمِثْلِ المُشاوَرَةِ (شرح غررالحكم، جلد6، صفحه64)؛ جز با مشورت به راه درست نتوان رسيد».
پيامبر اسلام(ص) در پاسخ به پرسشي در مورد چگونگي تصميمگيري فرمودند: «اَلْعَزْمُ مُشاوَرَةُ اَهل الرّأيِ ثُمَّ اِتّباعِهِمْ»(تفسير ابنكثير، جلد 1، صفحه 420)؛ تصميمگيري عبارت است از مشورت با متخصصين و صاحبنظران و پيروي از نظر ايشان.
دلايل بررسي مشاوره از ديدگاه اسلام
اما اين بدان معنا نيست كه نميتوان در باب رابطه مشاوره با اسلام سخن گفت و بايد آنها را، دو مقوله كاملاً متفاوت و بيگانه از يكديگر به حساب آورد؛ بلكه بالعكس دلايل مهمي وجود دارد كه نشان ميدهد پرداختن به اين بحث، لااقل در جوامع اسلامي امري كاملاً ضروري و اجتنابناپذير است. پارهاي از اين دلايل عبارتند از:
1ـ تأكيد اسلام بر بهداشت رواني و سلامت روح انسانها
حيات طيبه يا زندگي پاكيزه و سرشار از آرامش، امنيت و رفاه و آسايش در مفهوم اين جهاني آن يكي از اهداف اسلام در زندگي فردي و اجتماعي انسانهاست كه با عمل صالح و نيكو به دست ميآيد (نحل، آيه 97). ناگفته پيداست كه حيات طيبه مسألهاي فراتر از بهداشت و سلامتي رواني افراد است و به ايجاد جامعه سالم نظر دارد ولي شكي نيست كه رابطه جامعه سالم و انسانهاي سالم رابطهاي تعاملي و متقابل است و بدون وجود حيات طيبه در زندگي فردي امكان فراهم آوردن آن در ابعاد اجتماعي ميسر نيست.
قلب سليم نزديكترين مفهوم به سلامت رواني است چون غالبا ماده قلب در فرهنگ ديني به معناي روح، روان و عقل به كار برده شده است و قلب سليم يعني قلبي (يا روح و رواني) كه از هرگونه بيماري و انحراف اخلاقي و اعتقادي و رفتاري به دور باشد. (شعراء، آيه 89 و صافات، آيه 84).
بنابراين با وجود ارزش مدار بودن مفهوم سلامت روح و روان در اسلام و تفاوت آن با مفهوم بهداشت رواني موجود در ادبيات روانشناسي معاصر، ولي از آنجا كه سلامت رواني مقدمه لازم و ضروري تأمين سلامت روح و نفس انساني است، بهداشت روان نيز مورد توجه و تأكيد خاص اسلام قرار گرفته است و براي تأمين آن در سطح فرد و جامعه توصيهها و دستورات فراواني از سوي معصومين(ع) ارائه شده است. بديهي است كه يكي از مهمترين راههاي تأمين سلامت رواني انسانها در جامعه گسترش امر مشاوره و راهنمايي است.
2ـ لزوم توجه به غايات، هنجارها و وظايف اسلامي در تدوين نظريه درماني و كاربرد مشاوره در جوامع اسلامي.
اسلام به عنوان مكتبي خاص و همهجانبهنگر كه ماهيت انسان، چگونگي رفتار او در اين جهان و وظايف و سرنوشت وي از مباحث محوري آن به شمار ميآيند و سعادت و رستگاري انسان و حركت در مسير كمال مطلق، هدف اساسي و نهايي آن ميباشد براي سلامتي روح و روان انسان اهميتي فوقالعاده قائل است. به همين جهت براي هر مرحله از رشد و تكامل انسان برنامهها و وظايف خاصي معين كرده است. تكاليف عبادي همچون نماز، روزه، خمس، زكات، حج، جمعه و جماعات، ذكر و دعا و توصيههاي اخلاقي همچون رضا، توكل، ولايت، محبت، صله رحم، حسن خلق، توجه به كانون خانواده، ازدواج سالم و... نمونههايي از اين وظايف و برنامهها براي تأمين سلامت فردي و اجتماعي انسانهاست. توجه و عمل به اين برنامهها و تكاليف است كه راه سعادت و كمال انساني را هموار ميكند و او را به سوي هدف نهايي انسانيت كه از نظر قرآن اِلَياللّهِ المَصيرِ (فاطر، آيه 35؛ نور، آيه 24؛ آلعمران، آيه 28 و...) و إِنَّا للّهِِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ (بقره، آيه 156) است، رهنمون ميسازد.
روشن است كه هر نوع مشاوره و راهنمايي در جامعه ديني بايد با لحاظ كردن اين برنامهها و وظايف صورت گيرد تا امكان وصول به اهداف غايي اسلام فراهم آيد.
3ـ ضرورت توجه به باورها، اعتقادات و ارزشهاي ديني مراجعان
درك ارزشهاي مُراجع از سوي مشاور ميتواند تسهيلگر درك مشاور از رفتار، اهداف، تعارضها يا سردرگميهاي مُراجع باشد و به همين ترتيب رعايت اين ارزشها در دستورالعملها و روشهاي ارائه شده از سوي وي ميتواند تأثير بهسزايي در تسريع فرايند درمان و حل مشكلات داشته باشد.
علاوه بر اين يكي از مشكلات كنوني سست شدن ارزشها و هنجارهاي اخلاقي و ديني است كه او را دچار پوچي، بيهدفي، اضطراب، بيهويتي و سرگشتگي نموده است. امروزه يكي از وظايف اصلي مشاوران تصريح ارزشها و تأكيد بر نقش آن در اصلاح و حل مشكل مُراجع ميباشد.
گيلرت ون در كتاب مشاوره در دنياي معقول (1963) مينويسد:
«دومين توافقنظر درباره ارزشها آن است كه اينك بسياري از روانشناسان ارزشها را مشكل محوري بسياري از اشخاص دردمند ميدانند. پنجاه سال قبل، ارزشها صريحا تعريف شده بود و به نظر ميرسيد ناسازگاري حاد معلول نقض عمدي آنها ميباشد. درمان رواني عمدتا عبارت بود از آزاد كردن فرد از احساس گناه شديدِ ناشي از سرپيچي از دستورات والدين و ساير ارزشها و هنجارهاي جامعه، اما امروزه به نظر ميرسد كه تصوير تقريبا عكس آن شده است. شخص دچار مشكل، خود را بيش از گناهكار بودن، سرگشته ميبيند. انتظارات اجتماعي متنوعتر، نامعينتر و سستتر شدهاند. امروزه فرايندهاي اجتماعي كه موجب تثبيت شديد ارزشها ميشوند تا حدي به خاطر نامنسجمتر بودن خانواده و جامعه، ضعيفتر شدهاند.
درنتيجه فرد احساس فقدان هدف و جهت ميكند. احساس بيگانگي بيشتري از ديگران و حتي خودش مينمايد. احساس بيارزشي و ترديد نسبت به هويت خود، او را رنج ميدهد. بايد به خاطر خودش، منش يا كاراكتر خود را پيدا كند. وجود ارزشهاي قوي و بنيادي است كه فرد ميتواند وجود شخص رضايتبخش را بر آن بنا كند.
بنابراين، تصريح ارزشها و شايد كسب ارزشهاي تازه به صورت يكي از تكاليف عمده مشاوره در آمده است.
4ـ وجود توصيههاي ارزشمند و راهكارهاي مؤثر مشاورهاي در كلام و مرام معصومين(ع)
ويژگيهاي مشاور از منظر معصومين(ع)
1ـ4. ويژگيهاي مشاور
شايسته نيست مشورت جز با رعايت حدود و شرايطش انجام پذيرد، چه در غير اين صورت زيان آن براي مشورتكننده بيش از منافع و سودش خواهد بود. اين شرايط عبارتند از: خردمند و صاحبنظر باشد؛ 2. آزادانديش و دينمحور باشد؛ 3. نسبت به تو محبت و صميميت داشته باشد؛ 4. هنگامي كه راز تو بر وي آشكار گرديد و آگاهي او به مسائل و مشكلات تو همانند خود تو گرديد، آن را مكتوم و پوشيده نگهدارد. پس اگر مشاور خردمند و صاحبنظر باشد از مشاورهات با وي سودخواهي برد و اگر آزادانديش و دينمحور باشد، تمامي تلاش خود را براي اصلاح و حل مشكل تو به كار خواهد بست و اگر نسبت به تو صميميت و دلسوزي داشته باشد رازي را كه بر او گشودهاي، پنهان و مكتوم نگاه خواهد داشت و زماني كه او را بر راز خويش آگاه ساختهاي و آگاهي او نسبت به مشكل همانند آگاهي تو گرديد، در اين حالت مشورت كامل ميشود و خيرخواهي به كمال ميرسد.
قالَ عَليٌّ(ع): «خَيرٌ مَنْ شاوَرْتَ ذَوِي النُّهي وَالعِلْمِ وَاُولُوا التَّجارُبِ والْحَزمِ» (شرح غررالحكم، جلد3، صفحه 428)؛ بهترين كساني كه شايسته مشورت كردن هستند خردمند بازدارنده و دانشمند متخصّص و افراد داراي تجربه و دورانديشي هستند.
قالَ رَسوُلُاللّه(ص): «اَلمستشارُ مُؤتَمنُ فَانْ شاءَ واِنْ شاء سَكَت فَاِنْ اَشارَ فَلْيُشِرْ بِما لَوْ نَزَل به فَعَلَهُ» (نهجالفصاحة، حديث 3094)؛ مشاور امانتدار و رازدار است اگر خواهد رأي و نظر خود را اعلام كند و اگر بيان نظرش را به مصلحت ندانست خاموش بماند، ولي اگر خواست نظرش را بگويد همان را گويد كه اگر خود او بود آن كار را ميكرد.
2ـ4. اصولي كه بايد مشاور آنها را رعايت نمايد
پارهاي از اصولي كه مشاور در هنگام مشاوره بايد آنها را رعايت نمايد از نظر متون ديني عبارتند از:
1ـ2ـ4. اگر مشاور مشكل مراجع را تشخيص و راهحل آن را در جهت رشد مراجع پيدا كرد به خاطر منافع شخصياش او را عمدا به راه ديگري هدايت نكند.
قالَ رَسُولُاللّهِ(ص): «مَنْ اِسْتَشارَ اَخاهُ فَاَشارَ عَلَيهِ بِاَمْرٍ وَهُوَ يَرَي الرُّشْدُ غَيرَذلِكَ فَقَدْ خانَهُ (مسند احمد، جلد 2، صفحه 365)؛ كسي كه برادر دينيش از او مشاوره و راهنمايي بطلبد و او در حالي كه راه رشد و صلاح را ميداند او را به راه ديگري راهنمايي كند قطعا به او خيانت كرده است».
2-2-4. مشاور در هر حال بايد اصول، انصاف، بيطرفي و امانتداري را رعايت نمايد.
قالَ الصّادِقُ(ع): «اِعلَمْ اَنَّ ضارِبَ عَليٍّ(ع) بِالسَّيفِ وَقاتِلَهُ لَوْ اِئْتَمَني وَاسْتَنْصَحَني وَاسْتَشارَني ثُمَّ قَبِلْتُ ذلِكَ مِنْهُ لاَدَّيتُ اِلَيهِ اَلاَمانَةَ (تحفالعقول، صفحه 374)؛ بدان اگر كسي كه اميرالمؤمنين را به شمشير ضربت زد و او را به شهادت رساند به من اعتماد نمايد و علي(ع) مرا امين خود شمارد و از من پند خيرخواهانه و نظر مشورتي طلب نمايد در صورتي كه درخواست او را بپذيرم حتما امانت را در اين كار نسبت به او رعايت خواهم كرد».
3ـ2ـ4. مشاور بايد متعهدانه تمام توان و كوشش خود را در جهت تشخيص درست مشكل و ارائه راهحلهاي صحيح بكار بندد.
قالَ الصّادِقُ(ع): «قالَ لُقْمانَ لاِبْنِهِ: وَاِذ اسْتَشْهَدُوكَ عَلَي الْحَقِّ، فَاشْهَدلَهُمْ وَاجْهَد رَأيُكَ لَهُم اِذا اسْتَشارُوكَ. ثُمَّ لاتَعْزِمْ حَتّي تَثْبُتَ وتَنْظُرَ، ولاتُجِبْ فِي مَشْوَرَةٍ حَتّي تَقوُمَ فيها وَتَقْعُد وَتَنامَ وَتَأْكُلَ وَتُصَّلِ وَاَنْتَ مُسْتَعْمِلٌ فِكرَكَ وَحِكْمَتِكَ فِي مَشْوَرِتِه. فَاِنَّ مَنْ لَم يُمَحِصِّ النَصيحَةَ لِمَنْ اسْتَشارَهُ سَلَبَهُ اللّهَ تَبارَكَ وَتَعالي رَاْيُهُ وَنَزَع اللّهَ عَنْهُ الاَمانَةِ؛ لقمان به پسرش ميگفت: هرگاه از تو براي حقي شهادت خواستند پس شهادت بده و هرگاه با تو در كاري مشورت كردند و نظرت را خواستند كوشش فكري فراواني كن تا نظر و رأي صحيح را بيابي. پس از آن فورا تصميم به ارائه نظرت مگير، مگر هنگاميكه آن مسأله براي خودت كاملاً ثابت و قطعي شده باشد و در شكل موردنظر، دقت كافي و وافي كرده باشي، نشسته باشي، خوابيده باشي، خورده باشي و نمازگزارده باشي در حالي كه فكر و انديشه حكيمانه خويش را در اطراف موضوع بكار گرفته و مستمرا در اين مدّت ـ دريافتن راهحل درست ـ انديشيده باشي. همانا كسي كه خيرخواهي و نصيحت خود را براي كسي كه با او مشورت ميكند كاملاً خالص و بيشائبه نكرده باشد خداوند تبارك و تعالي رأي خويش را از او سلب ميكند و امانت خويش را از او پس ميگيرد.
4ـ2ـ4. مشاور بايد در صورتي كه خود نميتواند مشكل مراجع را حل نمايد با كمال صراحت و صداقت او را به افراد صاحبنظر و متخصص مربوط ارجاع دهد.
قالَ عَليٌّ بن الْحُسَين(ع): وَ اَمّا حَقٌّ الْمُسْتَشيرِ فَاِنْ حَضَركَ لَهُ وَجْهُ رَأيٍ جَهَدْتَ لَهُ فِي النَّصيحَةِ وَاَشَرْتَ عَلَيهِ بِما تَعْلَمُ اِنَّكَ لَو كُنْتَ مَكانَهُ عَمِلْتَ بِهِ وَذلِكَ لِيكُنْ مِنْكَ في رَحْمَةٍ وَلينٍ فَاِنَّ اللّينَ يُونِسُ الوَحْشَةَ واِنَّ الْغَلْظَ يُوحِشُ مَوْضِعَ اَلاُنْسِ وَاِنْ لَمْ يَحْضُرْكَ لَهُ رَأيٌ وَعَرَفْتَ لَهُ مَنْ تَثِقُ بِرَأْيِهِ وَتَرْضي بِهِ لِنَفْسِكَ دَلَلْتَهُ عَلَيْهِ وَأرْشَدْتَهُ اِلَيْهِ، فَكُنتَ لَمْ تَألُهْ خَيرا وَلَمْ تَدَّخِرْهُ نُصْحا» (تحف العقول، رسالة الحقوق، حق 39، صفحه 269).
حق مشورت كننده اين است كه اگر رأي صحيحيداري در نصيحت و خيرخواهياش بكوشي و كاري را كه اگر تو بجاي او بودي ميكردي با مهرباني به او بنمايي. كه نرمشي رميدن را بزدايد و خشونت رميدن را بيفزايد، و اگر رأي و نظري نداري، او را نزد كسي كه به رأيش اعتماد داري و نظر او را براي خود ميپسندي، معرفي كني تا در خيرخواهي و نصيحتش كوتاهي و فروگذاري نكرده باشي.
نتيجهگيري
در اين مجال كوتاه با بررسي اجمالي مفهوم مشاوره از نگاه دانش روانشناسي معاصر و متون مقدس دين اسلام (قرآن و احاديث) اين نكته روشن گرديد كه اين مفهوم از اين دو منظر بيشتر اشتراك لفظي دارد تا ترادف مفهومي. به عبارت ديگر به دلايل متعدد نميتوان مفهوم مشورت و مشاورهاي كه در آيات قرآن و احاديث ائمه معصومين(ع) به آن اشاره شده است را با مشاوره تخصّصي و حرفهاي كه امروزه در ادبيات روانشناسي آن را تعريف ميكنند، يكي دانست. هرچند ممكن است مفهوم مشورت در منابع ديني را چنان عام و فراگير فرض كرد كه مشاوره و رواندرماني حرفهاي را نيز دربرگيرد، ولي اولاً اثبات چنين فرضي نيازمند دلايل كافي، مقنع و قابل دفاع است، ثانيا حتي اگر چنين دلايلي اقامه شوند، عموميت بيش از حد مفهوم مشورت در متون ديني امكان اختصاص آن به مشاوره و رواندرماني كنوني را دشوار ميسازد.
در مورد روشهاي مشاوره اسلامي هم ناگفته پيداست كه براي ارائه روشهاي كاربردي مشاوره نيازمند نظريهاي مدون در باب مشاوره و رواندرماني هستيم كه آن نيز به نوبه خود مبتني بر پيشنيازها و مؤلفههايي است كه مهمترين آنها عبارتند از: داشتن ديدگاهي مشخص در باب ماهيت انسان، وجود نظريهاي در باب ساختار شخصيت و چگونگي رشد آن، تعريف رفتار نابهنجار و تبيين علل آن، بيان چگونگي اثربخشي فرايند مشاوره و مراحل اصلاح و ترميم نابهنجاري و ارائه راهبردهاي عملي براي كمك به مُراجع.
به گمان نگارنده اسلام در باب پيشنياز اول يعني تبيين ماهيت انسان داراي مباني روشن و مشخصي است و ويژگيهايي چون داشتن دو بعد مادي و روحاني، تشريف به روح الهي، هدفداري، تعقّل، اراده و اختيار، خودآگاهي و مسئوليتپذيري، كرامت انسان و جانشيني خدا در زمين، داشتن گرايشهاي عالي معنوي و كششهاي غريزي حيواني و ميل به كمال نهايي و خيرمطلق از مفاهيم اساسي انسانشناسي اسلام به شمار ميآيند. در مورد پيشنياز دوّم يعني تدوين نظريهاي در باب ساختار شخصيت و چگونگي رشد آن كاستي به چشم ميخورد و با وجود تلاشهايي كه عمدتا در دو دهه اخير در اين عرصه صورت پذيرفته است، هنوز نظريهاي كه در مجامع علمي قابل دفاع باشد، ارائه نشده است. در زمينه ماهيت رفتار نابهنجار و تبيين علل آن نيز ديدگاه اسلام، با آنچه روانشناسي علمي كنوني به آن نظر دارد يكسره متفاوت است و اساسا نميتوان آنها را در يك مقوله قرار داد. زيرا هرچند تعريف نابهنجاري يكي از چالشهاي دشوار روانشناسي معاصر است و به خاطر عدم وجود اتفاقنظر روانشناسان معاصر در باب ويژگيهاي انسان سالم و معيارهاي سلامت رواني يا به عبارت ديگر عدم وجود الگوي مناسب و مدل ايدهآل از انسان سالم در فرهنگ غرب، صاحبنظران نتوانستهاند به توافقي اصولي در اين باب دست يابند. امّا وجه مشترك همه ديدگاههاي موجود تأكيد بر سلامت رواني به معناي فراهم آوردن امكان سازگاري هرچه بيشتر با محيط و استفاده از همه تواناييها و استعدادهاي فردي به منظور كسب حداكثر بهرهمندي از لذت، آرامش و اميد به آينده است؛ در حالي كه از نظر اسلام هدف، سعادت و كمال مستمر انسان و رسيدن به مقام رضايت و قرب الهي است؛ هرچند در اين راه فرد دچار مشكلات، رنجها، كاستيها و ناسازگاريهايي نيز شود. به همين جهت از نظر اسلام نابهنجاري رواني يا بيماري دل عبارت است از هر رفتار يا حالتي كه فرد را از خداوند دور و او را به سوي باطل و پيروي از هواي نفس سوق دهد. چنين است كه از نظر قرآن مشركين و منافقين دو گروهي هستند كه بيش از همه دچار بيماري دلاند . (بقره، آيات 6 تا 13؛ انفال، آيه 49؛ توبه، آيه 125؛ حج، آيه 53؛ احزاب، آيه 60؛ مدثر، آيه 74 و...).
در باب چگونگي اثربخشي فرايند مشاوره و مراحل اصلاح و ترميم نابهنجاري براساس روشها و راهبردهاي ديني نيز هيچ پژوهش و منبع قابل استنادي وجود ندارد و بالاخره درباره آخرين مؤلفه بايد گفت عليرغم وجود پارهاي از راهبردهاي مشاورهاي در كلام معصومين(ع) مجموعه اين نمونهها و موارد آنقدر زياد و منسجم نيستند كه بتوان براساس آن روشهاي درماني خاصي را براي كمك به مراجعين پيشنهاد كرد. منابع :
1- سایت آفتاب www.aftab.ir
2- سایت تبیان www.tebyan.net
3- سایت طوبی www.tooba.ir
کتابخانه الکترونیکی شهید غلامرضا زهره منش
ارسال توسط کاربر محترم سایت : gh_reza9542
/ج
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}